(ترم دوم سال اول)

کار هر روزمان بود. اگر نمی کردیم می مردیم. سیر دلمان حال می کردیم تا از نفس می افتادیم. بیچاره بالش. دشمن فقط یک نفر بود. و مابقی در صف همرزمان. آنچنان خبره شده بودیم که با دو بالش نزاع می کردیم به سبک سریال بروسلی. بیچاره بالش. هیجان اما بالش نبود بلکه نعره های مستانه جبهه پیروز و ناله خصمانه (ناله ای همراه با دندان قروچه) جبهه دشمن بود. بیچاره بالش. دشمن محسن بود و دوست من، رسول و رئوف. بیچاره دشمن.