سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پرونده روی میزه! هی میگه چیزه چیزه! (1)

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت 11:13 عصر

امروز میخواهم یک پرونده اساسی کار کنم. می خواهم ذهنم را خانه تکانی کنم. یک خانه تکانی کوچک. تا خاطراتی را به یاد بیاورم. خاطراتی نقلی و تمیز. از برهه ای به یاد ماندنی. برهه گروه های علمی. برهه مصطفی فاروئی فیروزی. برهه ما. برهه همه ما.

فکر نمی کنم کسی به یاد داشته باشد که چگونه شروع شد. حتی مصطفی. نه! او هم به یاد ندارد. مطمئنم.
هرچه بود حاصل روحی آشوبگر بود. روحی ناآرام. روح مصطفی. مصطفی تازه شرکتش را تعطیل کرده بود. تلاش کرد. تلاش کرد تا نماینده کد بشود و شد. هم اتاق بودیم با هم. حرکات و سکناتش را زیر نظر داشتم. روزی بحث یک جلسه را پیش کشید از طرف دانشکده سیاسی برای حل مشکلات صنفی. جلسه «آیینه»....


روزی روزگاری هلو

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ سه شنبه 88 بهمن 13 ساعت 10:30 عصر

بله! بالاخره جناب محمد عرب زاده وبلاگ را به جمال منور محصور در قاب عکس خود مزین کرد. به به. عجب «بچه» خوبی!آفرین

محمد «بچه» بودی کجا بودی؟پوزخند


عکس رخ یار (2)

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ یکشنبه 88 بهمن 11 ساعت 10:12 عصر

یادش به خیر! اولین کسی که تو کد ما دوربین دیجیتال داشت محمود بود. این چندتا عکس یونیک یادگاری اون روزهاست. تقدیم به دوستان

 

 


دلتنگی، محسن و سایر قضایا

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ یکشنبه 88 بهمن 11 ساعت 9:55 عصر

مثل اینکه اینجا فقط من باید پست بذارم. باشه خودم تنهایی اینجا را آپ نگه میدارم. شما هم یه نظر خشک و خالی بذارین بد نیست. لا اقل آدم میفهمه چهار نفر پستشو خوندن و احساس چگونگی بهش دست نمیده.

دو روز گذشته خیلی حالم گرفته بود. دلم شکستحسابی دلتنگ بودم و البته هنوز هم هستم.

ای کاش بلوک هشت بودیم با همکاری روح الله یک کتک سیر به محسن میزدیم روحیه مان عوض می شد. حیف.
محسن! حالا که دست ما بهت نمیرسه خودت یک اردنگی به خودت بزن دلمون خنک بشه!پوزخند


یک نفر

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ پنج شنبه 88 بهمن 8 ساعت 9:18 عصر

یک نفر تو کدرشته ما بود که همیشه دلم می خواست این بلا را سرش بیارم


دفاع از قادری (2)

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ چهارشنبه 88 بهمن 7 ساعت 12:2 عصر

فی صباح یومنا هذا یار دیرین، قادر الملک والملة، قطب کامل، جناب محمد قادری پرده از روی نگارین رساله خویش برکشید و در کارزاری نه در طریق عدالت که در صراط ظلم و جور در مصاف اساتید پیکار را مغلوبه دید و به نمره 82 تن داد و راضی شد به قضا. در این نمط سخن بسیار توان گفت که جور از چه جانب بود و مظلوم که بود و حق چگونه پایمال شد. از علم باری مستور نیست بر دوستان آشکار باشد که آن بزرگ نیز به پیچاندن کار اهتمامی تام داشت و دامان همت به کمر محکم ساخته بود که به هر طریق بار جانکاه رساله را بر زمین نهد و موفق شد. خدایش توفیق دهاد. و من الله التوفیق و علیه التکلان.


عکس رخ یار

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ چهارشنبه 88 بهمن 7 ساعت 12:34 صبح

این دوتا عکس زمستان 87 در گردهمایی سیاسیون 80 در خوابگاه مدیریت گرفته شده

 


دفاع از قادری

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ سه شنبه 88 بهمن 6 ساعت 11:40 عصر

اطلاع یافتم  شمس الدیبلماسی، فخرالعلما، دیپلمات تابناک عالم افروز، حضرت محمد قادری (متع الله المسلمین بطول بقائه) توفیق دفاع از رساله مکتوبه مرقومه منظوره اخراج تاتار باید منصوره ممدوحه خویش را یافته است. این کمترین گمان میبردم تا زمانی که آفتاب از گریبان مغرب سر برنیاورد این رویداد میمون پدیدار نشود اما اراده آن عالی مقام بر آن قرار گرفت که گردش گردون و تقدیر دنیای دون را به هیچ گیرد و آن کند که خود خواهد و ضمیر منوّرش را پسند آید و کرد آنچه کرد. به طرفة العینی خامه از نیام برکشید و خاک سرای دیپلماسی در توبره کرد. چه ناگفته ها که نگفت و چه حقایق که فراچشم اهل سیاست نمایان نکرد! بر ماست که دست نیاز به دامان بی نیاز آویزیم تا دیده حقیقت بین اساتید راهنما، مشاور و داور بر مرقومه عالم افروز آن جناب خالی از غرض باشد و او را نمره ای عالی عنایت فرمایند که چون غرض آمد هنر پوشیده ماند. دوگانه ای به درگاه یگانه گزاریم تا غرض و مرض برچیده باشد. ایدون باد

اما زهی سعادت که مراست! خدای را شاکرم که تا قبل از اینکه دست در آغوش رحمت ایزدی برم این نادره دوران را به این مهم موفق یافتم. اینک مسرور و خوشحال نه منم که مردگان عصر شاه سلطان حسین هم به رقص و طرب سر از گور برداشته اند.

به یاری ایزد منان (عز ذکره) رساله ایشان تا یوم المعلوم زینت بخش رسالات دانشگاه خواهد بود


وقتی که نعره دل آدم بر افلاک شد

به قلم فاضل ارجمند جناب رسول خسروبیگی در مورخ سه شنبه 88 بهمن 6 ساعت 5:33 عصر

کار خیلی باحالی بود راه اندازی این وبلاگ وقتی یاد بلوک 8 طبقه اول افتادم نعره دلم به افلاک رسید. یادش به خیر چه روزگاری داشتیم.

یه ایده دارم ...

فکر میکنم اگه بچه ها اسم هم اتاقی های و شماره اتاق هایشان را اینجا ثبت کنند باعث بشه خیلی ها یاد خیلی خاطرات بیفتند و بخواهند اینجا برای همه یاد آوری کنند

این اتاق ما بود...

ترم اول: من. محمد قادری - علی نادری - حسین وزارتی - علیرضا فرزین - مصطفی فارویی فیروزی - محسن ردادی (817)

ترم دوم: من . علیرضا فرزین - محسن ردادی - ابراهیم رئوف موسوی - روح الله فرهادی (824)

ترم سوم و چهارم:من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی - مصطفی فارویی فیروزی (321)

ترم پنجم و ششم: من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی - مصطفی فارویی فیروزی - جمال یزدانی (327)

ترم هفتم و هشتم: من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی - مصطفی فارویی فیروزی - مجید رحیم زاده (725)

ترم نهم و دهم: من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی - علیرضا فرزین (724)

ترم یازدهم و دوازدهم: من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی با حضور افتخاری حاج عطاء الله بیگدلی (112)

ترم سیزدهم و چهاردهم: من. محمد علیزاده - سعید خورشیدی (9142 البته مطمئن نیستم شماره همین باشه بلوک 9 خیلی اتاق داره آدم یادش نمیمونه)

بعدش هم که یک سال با سعید خورشیدی و یوسف قرشی رفتیم خوابگاه مدیریت علیرضا خیراللهی و چند نفر دیگه هم هی می آمدند و می رفتند

 

لازم به ذکر است که از جمعیت فوق الذکر همه متاهل شدند و من همچنان عزب اوغلی باقی مانده ام . ای ول به خودم