اطلاع یافتم شمس الدیبلماسی، فخرالعلما، دیپلمات تابناک عالم افروز، حضرت محمد قادری (متع الله المسلمین بطول بقائه) توفیق دفاع از رساله مکتوبه مرقومه منظوره اخراج تاتار باید منصوره ممدوحه خویش را یافته است. این کمترین گمان میبردم تا زمانی که آفتاب از گریبان مغرب سر برنیاورد این رویداد میمون پدیدار نشود اما اراده آن عالی مقام بر آن قرار گرفت که گردش گردون و تقدیر دنیای دون را به هیچ گیرد و آن کند که خود خواهد و ضمیر منوّرش را پسند آید و کرد آنچه کرد. به طرفة العینی خامه از نیام برکشید و خاک سرای دیپلماسی در توبره کرد. چه ناگفته ها که نگفت و چه حقایق که فراچشم اهل سیاست نمایان نکرد! بر ماست که دست نیاز به دامان بی نیاز آویزیم تا دیده حقیقت بین اساتید راهنما، مشاور و داور بر مرقومه عالم افروز آن جناب خالی از غرض باشد و او را نمره ای عالی عنایت فرمایند که چون غرض آمد هنر پوشیده ماند. دوگانه ای به درگاه یگانه گزاریم تا غرض و مرض برچیده باشد. ایدون باد
اما زهی سعادت که مراست! خدای را شاکرم که تا قبل از اینکه دست در آغوش رحمت ایزدی برم این نادره دوران را به این مهم موفق یافتم. اینک مسرور و خوشحال نه منم که مردگان عصر شاه سلطان حسین هم به رقص و طرب سر از گور برداشته اند.
به یاری ایزد منان (عز ذکره) رساله ایشان تا یوم المعلوم زینت بخش رسالات دانشگاه خواهد بود